انوری_دیوانمقطع ها (فهرست)

شمارهٔ 162 - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید

1. به کلاهی بزرگ کرد مرا

2. آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد

3. آنکه آب کلاهداری چرخ

4. آب دستار خواجگیش ببرد

5. هر که پیشش کمر به خدمت بست

6. بر کله گوشهٔ زمانه سپرد

7. ... در زهرهٔ سپهر نمود

8. تا کلاهه بخورد و لب بسترد

9. پس چو از قلهٔ‌المبالاتش

10. پس از آن کس مرا به کس نشمرد

11. دست از صحبتم چنان بکشید

12. پای بر فرق من چنان بفشرد

13. که نه محرم شدم به شادی و غم

14. نه حریف آمدم به صافی و درد

15. گفتم آن را کله چگونم نهم

16. که کلاهی ببایدش زد و برد

17. خیز پیرا که راه ما غلط است

18. به سر راه باز گرد چو کرد

19. آن جوان بخت را بپرس و بگوی

20. که سفینه بده کلاه بمرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی
* آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
* چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من
شعر کامل
رهی معیری
* رزق اگر بر آدمی عاشق نمی باشد، چرا
* از زمین گندم گریبان چاک می آید برون؟
شعر کامل
صائب تبریزی