عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 23

1. ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است

2. بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است

3. به یک نظاره به روی تو دیده خشنود است

4. به یک کرشمه دل از غمزهٔ تو خرسند است

5. فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت

6. بدین صفت که در ابرو گره درافکند است

7. یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای

8. که صدهزار چو من دلشده در آن بند است

9. مبر ز من، که رگ جان من بریده شود

10. بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است

11. مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست

12. از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟

13. کسی که همچو عراقی اسیر عشق تو نیست

14. شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زمین آمد از سم اسپان به جوش
* به ابر اندر آمد فغان و خروش
شعر کامل
فردوسی
* شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
* در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
شعر کامل
رهی معیری
* باز در این جوی روان گشت آب
* بر لب جو سبزه دمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی