عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 105

1. سخن عشق جز اشارت نیست

2. عشق در بند استعارت نیست

3. دل شناسد که چیست جوهر عشق

4. عقل را ذره‌ای بصارت نیست

5. در عبارت همی نگنجد عشق

6. عشق از عالم عبارت نیست

7. هر که را دل ز عشق گشت خراب

8. بعد از آن هرگزش عمارت نیست

9. عشق بستان و خویشتن بفروش

10. که نکوتر ازین تجارت نیست

11. گر شود فوت لحظه‌ای بی عشق

12. هرگز آن لحظه را کفارت نیست

13. دل خود را ز گور نفس برآر

14. که دلت را جز این زیارت نیست

15. تن خود را به خون دیده بشوی

16. که تنت را جز این طهارت نیست

17. پر شد از دوست هر دو کون ولیک

18. سوی او زهرهٔ اشارت نیست

19. دل شوریدگان چو غارت کرد

20. بانگ بر زد که جای غارت نیست

21. تن در این کار در ده ای عطار

22. زانکه این کار ما حقارت نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
* در سایه گلی که بود خوابگاه تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
* در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
شعر کامل
حافظ