عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. دل خون شد از توام خبر نیست

2. هر روز مرا دلی دگر نیست

3. گفتم که دلم به غمزه بردی

4. گفتا که مرا ازین خبر نیست

5. زر می‌خواهی که دل دهی باز

6. جان هست مرا ولیک زر نیست

7. می‌نتوانم سر از تو پیچید

8. گر هست سر منت وگر نیست

9. در گلبن آفرینش امروز

10. از روی تو گل شکفته‌تر نیست

11. پر پرتو روی توست عالم

12. لیکن چکنم مرا نظر نیست

13. دین آوردم که نور دین را

14. بی روی تو ذره‌ای اثر نیست

15. کفر آوردم که کافری را

16. از حلقهٔ زلف تو گذر نیست

17. کفر است قلاوز ره عشق

18. در عشق تو کفر مختصر نیست

19. جز کافری و سیاه‌رویی

20. در عالم عشق معتبر نیست

21. خاکش بر سر که همچو عطار

22. در کوی تو همچو خاک در نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
* نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
* من گوش استماع ندارم لمن یقول
شعر کامل
سعدی
* کار هر دل نیست راز عشق پنهان داشتن
* زور این می می کند چون نار خندان شیشه را
شعر کامل
صائب تبریزی