عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 246

1. پیر ما وقت سحر بیدار شد

2. از در مسجد بر خمار شد

3. از میان حلقهٔ مردان دین

4. در میان حلقهٔ زنار شد

5. کوزهٔ دردی به یک دم درکشید

6. نعره‌ای دربست و دردی‌خوار شد

7. چون شراب عشق در وی کار کرد

8. از بد و نیک جهان بیزار شد

9. اوفتان خیزان چو مستان صبوح

10. جام می بر کف سوی بازار شد

11. غلغلی در اهل اسلام اوفتاد

12. کای عجب این پیر از کفار شد

13. هر کسی می‌گفت کین خذلان چبود

14. کان‌چنان پیری چنین غدار شد

15. هرکه پندش داد بندش سخت کرد

16. در دل او پند خلقان خار شد

17. خلق را رحمت همی آمد بر او

18. گرد او نظارگی بسیار شد

19. آنچنان پیر عزیز از یک شراب

20. پیش چشم اهل عالم خوار شد

21. پیر رسوا گشته مست افتاده بود

22. تا از آن مستی دمی هشیار شد

23. گفت اگر بدمستیی کردم رواست

24. جمله را می‌باید اندر کار شد

25. شاید ار در شهر بد مستی کند

26. هر که او پر دل شد و عیار شد

27. خلق گفتند این گدیی کشتنی است

28. دعوی این مدعی بسیار شد

29. پیر گفتا کار را باشید هین

30. کین گدای گبر دعوی‌دار شد

31. صد هزاران جان نثار روی آنک

32. جان صدیقان برو ایثار شد

33. این بگفت و آتشین آهی بزد

34. وانگهی بر نردبان دار شد

35. از غریب و شهری و از مرد و زن

36. سنگ از هر سو برو انبار شد

37. پیر در معراج خود چون جان بداد

38. در حقیقت محرم اسرار شد

39. جاودان اندر حریم وصل دوست

40. از درخت عشق برخوردار شد

41. قصهٔ آن پیر حلاج این زمان

42. انشراح سینهٔ ابرار شد

43. در درون سینه و صحرای دل

44. قصهٔ او رهبر عطار شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
* هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم
شعر کامل
حافظ
* گر مزاج نخل و نحل از لطف او یابد مدد
* نیش او پر نوش گردد خار آن خرما شود
شعر کامل
سلمان ساوجی
* سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
* گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شعر کامل
حافظ