عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 362

1. آن روی به جز قمر که آراید

2. وان لعل به جز شکر که فرساید

3. بس جان که ز پرده در جهان افتد

4. چون روی ز زیر پرده بنماید

5. در زیبایی و عالم افروزی

6. رویی دارد چنان که می‌باید

7. خورشید چو روی او همی بیند

8. می‌گردد و پشت دست می‌خاید

9. امروز قیامتی است از خطش

10. خطی که هزار فتنه می‌زاید

11. گویی ز بنفشه گلستانش را

12. مشاطهٔ حسن می‌بیاراید

13. آورد خطی و دل ببرد از من

14. جان منتظر است تا چه فرماید

15. زین بیع و شری که خط او دارد

16. جز خون جگر مرا چه بگشاید

17. الحق ز معاملان خط او

18. دیری است که بوی مشک می‌آید

19. زین گونه که خط او درآبم زد

20. شک نیست که دوستی بیفزاید

21. عطار اگر چنین کند سودا

22. چه سود چو جان او نیاساید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
* به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا
* خاکساری در حصار عافیت دارد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ