عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 409

1. ای روی تو شمع پردهٔ راز

2. در پردهٔ دل غم تو دمساز

3. بی مهر رخت برون نیاید

4. از باطن هیچ پرده آواز

5. از شوق تو می‌کند همه روز

6. خورشید درون پرده پرواز

7. هر جا که شگرف پرده بازی است

8. در پردهٔ زلف توست جان‌باز

9. در مجمع سرکشان عالم

10. چون زلف تو نیست یک سرافراز

11. خون دل من بریخت چشمت

12. پس گفت نهفته دار این راز

13. چون خونی بود غمزهٔ تو

14. شد سرخی غمزهٔ تو غماز

15. گفتی که چو زر عزیز مایی

16. زان همچو زرت نهیم در گاز

17. هرچه از تو رسد به جان پذیرم

18. این واسطه از میان بینداز

19. ما را به جنایتی که ما راست

20. خود زن به زنندگان مده باز

21. یک لحظه تو غمگسار ما باش

22. تا نوحهٔ تو کنیم آغاز

23. تا کی باشم من شکسته

24. در بادیهٔ تو در تک و تاز

25. گر وقت آمد به یک عنایت

26. این خانهٔ من ز شک بپرداز

27. بیش است به تو نیازمندیم

28. چندان که تو بیش می‌کنی ناز

29. عطار ز دیرگاه بی تو

30. بیچارهٔ توست، چاره‌ای ساز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشه خالی
* درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
شعر کامل
صائب تبریزی
* خوارم مکن که ریختن آب روی را
* با خون صد شهید مقابل نهاده اند
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
* تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
شعر کامل
سعدی