عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 532

1. خبرت هست که خون شد جگرم

2. وز می عشق تو چون بی خبرم

3. زآرزوی سر زلف تو مدام

4. چون سر زلف تو زیر و زبرم

5. نتوان گفت به صد سال آن غم

6. کز سر زلف تو آمد به سرم

7. می‌تپم روز و شب و می‌سوزم

8. تا که بر روی تو افتد نظرم

9. خود ز خونابهٔ چشمم نفسی

10. نتوانم که به تو در نگرم

11. گر به روز اشک چو در می‌بارم

12. می‌بر آید دل پر خون ز برم

13. چون نبینم نظری روی تو من

14. به تماشای خیال تو درم

15. گر نخوردی غم این سوخته دل

16. غم عشق تو بخوردی جگرم

17. چند گویی که تو خود زر داری

18. پشت گرمی تو غمت را چه خورم

19. دور از روی تو گر درنگری

20. پشت گرمی است ز روی چو زرم

21. روی عطار چو زر زان بشکست

22. که زری نیست به وجه دگرم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به زور گریه نتوان یار را یکرنگ خود کردن
* دورنگی اشک شبنم از گل رعنا نمی شوید
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
* ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
شعر کامل
مولوی