عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 539

1. با این دل بی خبر چه سازم

2. جان می‌سوزدم دگر چه سازم

3. از دست دل اوفتاده‌ام خوار

4. چون خاک بدر بدر چه سازم

5. بس حیله که کردم و نیامد

6. یک حیلهٔ کارگر چه سازم

7. جانا نکنی به من نظر تو

8. کافتاده‌ام از نظر چه سازم

9. کس جز تو خبر ندارد از من

10. پس می‌پرسی خبر چه سازم

11. گفتی که ز صبر توشه‌ای ساز

12. چون عمر آمد به سر چه سازم

13. صبرم قدری غمت قضایی است

14. گر سازم ازین قدر چه سازم

15. گفتی به مگوی سر عشقم

16. در معرض این خطر چه سازم

17. گیرم که زبان نگاه دارم

18. با این رخ همچو زر چه سازم

19. ور روی به اشک خون نپوشم

20. با سوختن جگر چه سازم

21. گفتی که فرید چاره‌ای ساز

22. نه چاره نه چاره‌گر چه سازم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
* که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
شعر کامل
سعدی
* دل کبود است چو نیل فلک ار بتوانید
* بام خم‌خانهٔ نیلی به تبر بگشایید
شعر کامل
خاقانی
* بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
* اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
شعر کامل
حافظ