عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 655

1. خیز و از می آتشی در ما فکن

2. نعرهٔ مستانه در بالا فکن

3. چون نظیرت نیست در دریا کسی

4. خویش را خوش در بن دریا فکن

5. خون رز بر چهرهٔ گل نوش کن

6. پس ز راه دیده بر صحرا فکن

7. تا کیم خاری نهی می خور چو گل

8. دیده بر روی گل رعنا فکن

9. چون هزار آوا نمی‌خفتد ز عشق

10. خرقهٔ جان بر هزار آوا فکن

11. گر تو را مستی و عشق بلبل است

12. شب مخسب و شورشی در ما فکن

13. شیر گیران جمله غوغا کرده‌اند

14. خویش را در پیش سر غوغا فکن

15. عمر امشب رفت اگر دستیت هست

16. عمر مستان را پی فردا فکن

17. تا کی ای عطار از خارا دلی

18. شیشهٔ می خواه و بر خارا فکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد
* باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
شعر کامل
سعدی
* دل من ارزنی، عشق تو کوهی
* چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟
شعر کامل
رودکی