عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 716

1. دوش آمد زلف تاب داده

2. جان را ز دو لب شراب داده

3. صد تشنهٔ آتشین جگر را

4. از چشمهٔ خضر آب داده

5. زان روی که ماه سایهٔ اوست

6. صد نور به آفتاب داده

7. هر که از لب او سؤال کرده

8. صد دشنامش جواب داده

9. زان باده که جان خراب او بود

10. جامی به دل خراب داده

11. چون مست شده دل از شرابش

12. او را ز جگر کباب داده

13. عطار در آتش فراقش

14. تن در غم و اضطراب داده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دانند عاقلان که مجانین عشق را
* پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
شعر کامل
سعدی
* چنین است کردار گردون پیر
* گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
شعر کامل
فردوسی
* چو تا با من سخن گویی ز شادی
* چو مرزنگوش گردم سر به سر گوش
شعر کامل
ظهیر فاریابی