عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 79

1. درج لعلت دلگشای مردم است

2. عکس ماهت رهنمای انجم است

3. مردم چشم تو با من کژ چو باخت

4. راستی نه مردمی نه مردم است

5. روی تو در زلف همچون عقربت

6. تا بدیدم چون قمر در کژدم است

7. برنیارد خورد کس از روی تو

8. زانکه زلفت همچو عقرب کژدم است

9. روی چون ماهت بهشتی دیگر است

10. لیک زلف تو درخت گندم است

11. ایدل آنکس را که می‌جویی به جان

12. از تو دور و با تو هم در طارم است

13. پر ز خورشید است آفاق جهان

14. لیک او بر آسمان چارم است

15. جملهٔ جان‌ها مثال قطره‌هاست

16. عالم عشقش مثال قلزم است

17. قطره را در بحر ریزی بحر از آن

18. نه نشان نعل و نه نقش سم است

19. هیچ کس اندر دو عالم جان ندید

20. زانکه جاویدان درو جان‌ها گم است

21. گم شود در ذره‌ای اندوه عشق

22. گر ز مشرق تا به مغرب جم جم است

23. همچو مستان غلغلی دربسته‌ای

24. مست گشتی می هنوز اندر خم است

25. گم شو از خود دست از مستی بدار

26. زانکه ره باریکتر زابریشم است

27. این ره آنجا مر کسی را می‌دهند

28. کز تواضع خارپشتش قاقم است

29. هیزم عطار عود است از سخن

30. وز عمل در بند چوبی هیزم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خمار آلوده ام، سود و زیان خود نمی دانم
* به یک پیمانه سودا می کنم دنیی و عقبی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* کدام بلبل آتش نفس به باغ آمد؟
* که خون مرده دلان جوش ارغوان برداشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
* بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
شعر کامل
سعدی