عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 78

1. غم بسی دارم چه جای صد غم است

2. زانکه هر موییم در صد ماتم است

3. غم نباشد کانچه پیشان است و پس

4. کم ز کم نبود نصیبم زان کم است

5. عالمی است اشراق نور آفتاب

6. کور را زانچه اگر صد عالم است

7. عالمی در دست بر جانم ولی

8. چون ازوست این درد جانم خرم است

9. درد زخم او کشیدن خوش بود

10. گر پس از صد زخم او یک مرهم است

11. گر بسی عمرم بود تا جان بود

12. آن من گر هست عمری یک دم است

13. گر کسی را آن دم اینجا دست داد

14. او خلیفه‌زاده‌ای از آدم است

15. ور کسی زان دم ندارد آگهی

16. مرده دل زاد است اگر از مریم است

17. بی خیال و صورت وهم و قیاس

18. چیست آن دم، شیر و روغن درهم است

19. نی که دایم روغن است و شیر نه

20. زانکه گر شیر است بس نامحرم است

21. گر فرید این جایگه با خویش نیست

22. آن دمش در پردهٔ جان همدم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
* باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران
شعر کامل
سعدی
* سخن را روی گرم از قید خاموشی برون آرد
* سپند از آتش سوزان بلند آواز می گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* به خاموشی توان شد گوهر اسرار را محرم
* صدف تا بست از گفتار لب، شد مخزن دریا
شعر کامل
صائب تبریزی