عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 791

1. گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی

2. صد کافر منکر را دین‌دار کنی حالی

3. ور زلف پریشان را درهم فکنی حلقه

4. تسبیح همه مردان زنار کنی حالی

5. روزی که ز گلزاری بی روی تو گل چینم

6. گلزار ز چشم من گلزار کنی حالی

7. چون دیدهٔ من هر دم گلبرگ رخت بیند

8. از ناوک مژگانش پر خار کنی حالی

9. صد گونه جفا داری چون روی مرا بینی

10. بر من به جوانمردی ایثار کنی حالی

11. صد بلعجبی دانی کابلیس نداند آن

12. ما را چو زبون بینی در کار کنی حالی

13. بردی دلم از من جان چون با تو کنم دعوی

14. خود را عجمی سازی انکار کنی حالی

15. چون صبح صبا زان‌رو در خاک کفت مالد

16. کز بوی سر زلفش عطار کنی حالی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
* پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است
شعر کامل
حافظ
* اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود
* شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
شعر کامل
سعدی
* هزار جان مقدس فدای روی تو باد
* که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
شعر کامل
مولوی