عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 799

1. ای در میان جانم وز جان من نهانی

2. از جان نهان چرایی چون در میان جانی

3. هرگز دلم نیارد یاد از جهان و از جان

4. زیرا که تو دلم را هم جان و هم جهانی

5. چون شمع در غم تو می‌سوزم و تو فارغ

6. در من نگه کن آخر ای جان و زندگانی

7. با چون تو کس چو من خس هرگز چه سنجد آخر

8. از هیچ هیچ ناید ای جمله تو تو دانی

9. در خویش مانده‌ام من جان می‌دهم به خواهش

10. تا بو که یک زمانم از خود مرا ستانی

11. گفتی ز خود فنا شو تا محرم من آیی

12. بندی است سخت محکم این هم تو می‌توانی

13. عطار را ز عالم گم شد نشان به کلی

14. تا چند جویم آخر از بی نشان نشانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چوخورشید برزد سر از برج گاو
* ز هر سو برآمد خروش چگاو
شعر کامل
فردوسی
* حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
* حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
شعر کامل
حافظ