عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 81

1. هر شور وشری که در جهان است

2. زان غمزهٔ مست دلستان است

3. گفتم لب اوست جان، خرد گفت

4. جان چیست مگو چه جای جان است

5. وصفش چه کنی که هرچه گویی

6. گویند مگو که بیش از آن است

7. غمهاش به جان اگر فروشند

8. می‌خر که هنوز رایگان است

9. در عشق فنا و محو و مستی

10. سرمایهٔ عمر جاودان است

11. در عشق چو یار بی نشان شو

12. کان یار لطیف بی‌نشان است

13. تو آینهٔ جمال اویی

14. و آیینهٔ تو همه جهان است

15. ای ساقی بزم ما سبک‌خیز

16. می‌ده که سرم ز می گران است

17. در جام جهان نمای ما ریز

18. آن باده که کیمیای جان است

19. ای مطرب ساده ساز بنواز

20. کامشب شب بزم عاشقان است

21. از رفته و نامده چه گویم

22. چون حاصل عمرم این زمان است

23. ما را سر بودن جهان نیست

24. ما را سر یار مهربان است

25. این کار نه کار توست خاموش

26. کین راه به پای رهروان است

27. کاری است بزرگ راه عطار

28. وین کار نه بر سر زبان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
* آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
شعر کامل
حافظ
* اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان
* که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
* تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
شعر کامل
سعدی