عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 818

1. هر زمان لاف وفایی می زنی

2. آتشی در مبتلایی می زنی

3. چون که جانی داری اندر مردگی

4. لاف نیکویی ز جایی می زنی

5. بوالعجب مرغی که کس آگاه نیست

6. تا تو پر بر چه هوایی می زنی

7. ماهرویی و ازین رو ای پسر

8. مهر و مه را پشت پایی می زنی

9. گفته‌ای کار تو را رایی زنم

10. من بمردم تا تو رایی می زنی

11. می‌زنم بر آتش عشق آب چشم

12. تا چرا راه چو مایی می زنی

13. بس‌که کردم آشنا در خون دل

14. تا همه بر آشنایی می زنی

15. زخمه بر ابریشم عطار زن

16. گر به صد زاری نوایی می زنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون
* این گل از دامن صحرای دل آید بیرون
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن
* تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
شعر کامل
سعدی