عطار_الهی نامهبخش چهاردهم (فهرست)

شمارهٔ 22-(20) حکایت دیوانۀ چوب سوار

1. یکی دیوانه چوبی بر نشسته

2. بتگ می‌شد چو اسپی تنگ بسته

3. دهانی داشت همچون گل ز خنده

4. چو بلبل جوش در عالم فکنده

5. یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه

6. چنین گرم ازچه می‌تازی تودر راه

7. چنین گفت او که در میدانِ عالم

8. هوس دارم سواری کرد یک دم

9. که چون دستم فرو بندند ناکام

10. نجنبد یک سر مویم بر اندام

11. اگر هستی درین میدان تو بر کار

12. نصیب خویشتن مردانه بردار

13. چو از ماضی و مستقبل خبر نیست

14. بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست

15. مده این نقد را بر نسیه بر باد

16. که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد

17. چو یک نقطه‌ست از عمر تو بر کار

18. هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار

19. خوشی با نقدِ این الوقت می‌ساز

20. چو بیکاران به پیش و پس مشو باز

21. اگر تو پس روی و پیش آئی

22. بلای روزگار خویش آئی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
* ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
شعر کامل
سعدی
* کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
* ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
شعر کامل
سعدی