عطار_الهی نامهبخش چهاردهم (فهرست)

شمارهٔ 6-(4) حکایت لقمۀ حلال

1. رفیقی گفت با من کان فلانی

2. حلالی می‌خورد قوت جهانی

3. که جزیت از جهودان می‌ستاند

4. وز آنجا می‌خورد، به زین که داند

5. بدو گفتم که من این می‌ندانم

6. من آن دانم که من ننگ جهانم

7. که باید صد جهود بس پریشان

8. که تا خواهند از من جزیت ایشان

9. تو گر کم کاستی خویش بینی

10. بسی از خود سگی را بیش بینی

11. وجودت با عدم درهم سرشتست

12. که این یک دوزخ و آن یک بهشتست

13. اگر یک بیخ ازین دوزخ نماندست

14. بسی سگ بستهٔ آن کخ بماندست

15. اگر صد بار روزی غُسل سازی

16. چو با خویشی نهٔ جز نانمازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تهی ز باده حکمت مدان خموشان را
* که همچو کوزه سر بسته پر می نابند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بخور هرچ برزی و بد را مکوش
* به مرد خردمند بسپار گوش
شعر کامل
فردوسی
* کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
* جان شیرین داد و غیر از تیشه نامد بر سرش
شعر کامل
وحشی بافقی