عطار_الهی نامهبخش هشتم (فهرست)

شمارهٔ 4-(2) حکایت ابلیس و زاری کردن او

1. براه بادیه گفت آن یگانه

2. دو جوی آب سیه دیدم روانه

3. شدم بر پی روان تا آن چه آبست

4. که چندینیش در رفتن شتابست

5. بآخر چون بر سنگی رسیدم

6. بخاک ابلیس را افتاده دیدم

7. دو چشمش چون دو ابر خون فشان بود

8. زهر چشمیش جوئی خون روان بود

9. چو باران می‌گریست و زار می‌گفت

10. پیاپی این سخن همواره می‌گفت

11. که این قصّه نه زان روی چو ماهست

12. ولی رنگ گلیم من سیاهست

13. نمی‌خواهند طاعت کردن من

14. نهند آنگه گنه بر گردن من

15. چنین کاری کرا افتاد هرگز

16. ندارد مثل این کس یاد هرگز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هله نومید نباشی که تو را یار براند
* گرت امروز براند نه که فردات بخواند
شعر کامل
مولوی
* ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
* مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
شعر کامل
مولوی
* بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
* کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
شعر کامل
حافظ