عطار_جوهرالذاتدفتر اول (فهرست)

شمارهٔ 67-در اسرارِ نفس مردم و نمود عشق بهر نوع فرماید

1. نفس با من همی گوید نهانی

2. که چون افتاد آدم را عیانی

3. نفس با من همی گوید که چون بود

4. که شیطانش بگندم رهنمون بود

5. نفس با من همی گوید همی باز

6. که چون بُد در عیان انجام و آغاز

7. نفس با من همی گوید یقینش

8. که چون بُد اوّلین و آخرینش

9. نفس با من همی گوید عیانی

10. که من بنواختم لیکن تو دانی

11. نفس با من همی گوید یقین دوست

12. که ایندم در دمِ من از دم اوست

13. چو دم اندر دمت اینجا دمیدم

14. یقین بر کام دل اینجا رسیدم

15. از آن دم دمدمم آدم نماید

16. دل عشّاق کلّی میرباید

17. دل عشاق پردرد است از یار

18. نمیگنجد در این دم هیچ اغیار

19. دل آن دم کآمدم از چاه بر جاه

20. نمودم سرّ خود با حیدر آنگاه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
* محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* با چنین قامت و بالا چو درآیی در باغ
* سر بزیر آورد و پای تو بوسد عرعر
شعر کامل
سیف فرغانی
* بترس از خدا و میازار کس
* ره رستگاری همین است و بس
شعر کامل
فردوسی