عطار_منطق‌الطیربیان وادی استغنا (فهرست)

شمارهٔ 4-حکایت مردی که صورت افلاک بر تختهٔ خاک میکشید

1. دیده باشی کان حکیم بی خرد

2. تخته‌ای خاک آورد در پیش خود

3. پس کند آن تخته پر نقش و نگار

4. ثابت و سیاره آرد آشکار

5. هم فلک آرد پدید و هم زمین

6. گه بر آن حکمی کند گاهی برین

7. هم نجوم و هم برون آرد پدید

8. هم افول و هم عروج آرد پدید

9. هم نحوست، هم سعادت برکشد

10. خانهٔ موت و ولادت برکشد

11. چون حساب نحس کرد و سعد از آن

12. گوشهٔ آن تخته گیرد بعد از آن

13. برفشاند، گویی آن هرگز نبود

14. آن همه نقش و نشان هرگز نبود

15. صورت این عالم پر پیچ پیچ

16. هست همچون صورت آن تخته هیچ

17. تو نیاری تاب این، کنجی گزین

18. گرد این کم گرد و در کنجی نشین

19. جملهٔ مردان زنان اینجا شدند

20. از دو عالم بی‌نشان اینجا شدند

21. چون نداری طاقت این راه تو

22. گر همه کوهی نسنجی کاه تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
* جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
شعر کامل
حافظ
* مرغ با پر می‌پرد تا آشیان
* پر مردم همتست ای مردمان
شعر کامل
مولوی