عطار_منطق‌الطیرفی‌وصف حاله (فهرست)

شمارهٔ 6-گفتهٔ پاک‌دینی که سی‌سال عمر بی‌خود می‌گذارد

1. پاک دینی گفت سی سال تمام

2. عمر بی‌خود می‌گذارم بر دوام

3. همچو اسمعیل در خود ناپدید

4. آن زمان کو را پدر سر می‌برید

5. چون بود آنکس که او عمری گذاشت

6. همچو آن یک دم که اسمعیل داشت

7. کس چه داند تا درین حبس تعب

8. عمر خود چون می‌گذارم روز و شب

9. گاه می‌سوزم چو شمع از انتظار

10. گاه می‌گریم چر ابر نوبهار

11. تو فروغ شمع می‌بینی خوشی

12. می‌نبینی در سر او آتشی

13. آنک از بیرون کند در تن نگاه

14. کی بود هرگز درون سینه راه

15. در خم چوگان چه گویی، هیچ جای

16. می‌ندانم پای از سر، سر ز پای

17. از وجودم خود نکردم هیچ سود

18. کانچ کردم وانچ گفتم هیچ بود

19. ای دریغا نیست از کس یاریم

20. عمر ضایع گشت در بی‌کاریم

21. چون توانستم ندانستم ، چه سود

22. چون بدانستم، توانستم نبود

23. این زمان جز عجز و جز بیچارگی

24. می‌ندارم چارهٔ یک بارگی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
* خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* نسبت قد بلند تو چو کردم با سرو
* سخن مردم کوته نظرم یاد آمد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* زمانه به خون تو تشنه شود
* براندام تو موی دشنه شود
شعر کامل
فردوسی