عطار_مختارنامهباب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد (فهرست)

شمارهٔ 42

1. دوش آمد و گفت: چند جانت سوزم

2. وقت است که امشبیت جان افروزم

3. دردا که هنوز در دهن داشت سخن

4. خود صبح برآمد و فرو شد روزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
* پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر کامل
سعدی
* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری
* سپاس از جهاندار هر دو جهان
* شناسندهٔ آشکار و نهان
شعر کامل
فردوسی