عطار_مصیبت نامهبخش سی و ششم (فهرست)

شمارهٔ 7-الحكایة و التمثیل

1. آن غریبی را وزارت داد شاه

2. یافت عمری در وزارت آب و جاه

3. عاقبت چون پیری آمد کارگر

4. خواست آن دستور دستوری مگر

5. گفت خواهم کرد عزلت اختیار

6. زانکه میترسم ز مرگ ای شهریار

7. منع نکند پادشاه سرفراز

8. تا روم زینجا بجای خویش باز

9. میگذارم روز و شب در طاعتی

10. پس دعا میگویمت هر ساعتی

11. شاه گفتش تو که اول آمدی

12. در تهی دستی معطل آمدی

13. هرچه داری جمله کن تسلیم شاه

14. همچو اول روز رو زینجایگاه

15. چون تو اینجاآمدی دستی تهی

16. میروی با این همه گنج آنگهی

17. مرد گفتا گر وزارت ساختم

18. نقد عمرم در ره تو باختم

19. نقد من با من ده آن خویش گیر

20. ورنه تن زن ترک آن خویش گیر

21. کس چه داند تا چه نقدی بس عزیز

22. باختم من در ره ملک تو نیز

23. چون همه سرمایه تو عمر بود

24. پس چرا بر باد دادی عمر زود

25. چون چنین سرمایه از دستت برفت

26. هرچه آن بودست یا هستت برفت

27. تو چه دانی قدر عمر ای هیچکس

28. مردگان دانند قدر عمر بس

29. با زپرس از اهل گورستان تو نیز

30. تا چه میگویند از عمر عزیز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
* مصحف خلق ترا از بوی گل تفسیرها
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز گوش پنبه برون آرو داد خلق بده
* و گر تو میندهی داد روز دادی هست
شعر کامل
سعدی
* ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
* کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار
شعر کامل
سعدی