عطار_مصیبت نامهبخش سی و هفتم (فهرست)

شمارهٔ 10-الحكایة ‌و التمثیل

1. در رهی میرفت بس زیبا زنی

2. دید مردی چشم زن چون رهزنی

3. چشم زن در چشم زخمی ره زدش

4. تیر مژگان برجگر ناگه زدش

5. زن روان شد مرد بر پی شد روان

6. زن نگه کرد از پس و گفت ای جوان

7. چیست حالت گفت چشم رهزنت

8. زد رهم چون چشم گفتم روشنت

9. زن برانداخت آن زمان از رخ نقاب

10. تا بدید آن چهرهٔ چون آفتاب

11. مرد شد کلی ز دست آنجایگاه

12. جزو جزوش گشت مست آنجایگاه

13. زن چو آخر در سرای خویش شد

14. عاشقش بر در حال اندیش شد

15. عاقبت سنگی در انداخت از غرور

16. زن برون آمد که ای شوریده دور

17. رو سر خود گیر ای سرگشته رای

18. تا نبرندت سر اهل این سرای

19. مرد گفتش چون نمیبودی مرا

20. روی از بهر چه بنمودی مرا

21. گفت الحق دوست میدارم بسی

22. این که دایم دوستم دارد کسی

23. چون بنای دوستی محکم کنی

24. خویشتن را درحرم محرم کنی

25. تا چو دوران فنای تو بود

26. دوستت بی تو بجای تو بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
* کلاه داری و آیین سروری داند
شعر کامل
حافظ
* باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
* موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
شعر کامل
حافظ
* پس مقالات من و مجلس تو
* راست چون زیره و چون کرمانست
شعر کامل
انوری