بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1142

1. نشئه دودی است‌ که از آتش می می‌خیزد

2. نغمه گردی‌ست که ازکوچهٔ نی می‌خیزد

3. از لب نو خط او گر سخن ایجادکنم

4. جام را مو به تن از موجهٔ می می‌خیزد

5. پیرگشتی ز اثرهای امل عبرت‌گیر

6. ازکمان بهر شکستن رگ وپی می‌خیزد

7. پیشتاز است خروس نفس از وحشت عمر

8. گرد جولان همه را گرچه ز پی می‌خیزد

9. چه خیال‌ست به خون تا به‌گلو ننشیند

10. هرکه چون شیشه رگ گردن وی می‌خیزد

11. دل اگر آیینهٔ انجمن امکان نیست

12. اینقدر نقش تحیر ز چه شی می‌خیزد

13. عالمی سلسله پیرای جنون است اما

14. گردباد دگر از وادی حی می‌خیزد

15. سعی آه ازدل ما پیچ و خم وهم نبرد

16. جوهر از آینه با مصقله‌ کی می‌خیزد

17. مشو از آفت دمسردی پیری غافل

18. دود از طبع نفس موسم دی می‌خیزد

19. بیدل از بس به غم عشق سراپا گرهم

20. از دلم ناله به زنجیر چو نی می‌خیزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بکوشیم وز کوشش ما چه سود
* کز آغاز بود آنچ بایست بود
شعر کامل
فردوسی
* چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی
* بباید زدن سنگ را بر سبوی
شعر کامل
فردوسی
* گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
* که به شمشیر میسر نشود سلطان را
شعر کامل
سعدی