بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1143

1. تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد

2. زآغوش رک‌کل شوخی موج‌گهرریزد

3. به آهنگ نثار مقدم‌گلشن تماشایت

4. چمن‌ در هر گلی صد نرگسستان سیم و زر ریزد

5. گریبان‌چاکیی دارند مشتاقان دیدارت

6. که‌کر اشکی به‌عرض‌آرند صد توفالا سحر ریزد

7. رگ خش ندارد دستگاه قطره آبی

8. به جای خون مگر رنگ‌گداز نیشتر ریزد

9. غبارم زحمت آن آستان داد از گرانجانی

10. بگو تا ناله‌اش بردارد و جای دیگر ریزد

11. به ناموس وفا در پردهٔ دل آب می‌گردم

12. مبادا حسرت دیدار چون اشکم به در ریزد

13. به صورت گر تهی‌دستم به‌معنی گنجها دارم

14. که ‌گر یک‌ چشم من‌ دامن فشاند صد گهر ریزد

15. تویی‌ کز همت بیدستگاهان غافلی ورنه

16. ز عنقا آشیان برتر نهد رنگی‌ که پر ریزد

17. توان سیر تنک‌سرمایه گیهای جهان کردن

18. که هرجا گرد شامی ‌بشکند رنگ‌ سحر ریزد

19. چو اشک شمع نقد آبرویی در گره دارم

20. که‌تا در پرده‌است‌آب‌است‌،‌چون رپزد شرر ریزد

21. کلاه عزت افلاک فرش نقش‌پاگیرد

22. چو بیدل هرکه ا‌ز راهت‌کف‌خاکی به‌سر ریزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
* که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
شعر کامل
سعدی
* ساروان بار من افتاد خدا را مددی
* که امید کرمم همره این محمل کرد
شعر کامل
حافظ
* شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال آمد
* به سینه هر کجا ناخن زدم شکل هلال آمد
شعر کامل
جامی