بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1396

1. زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند

2. یک درم مهر دو لب‌کو که به سایل بخشند

3. جود مطلق به حسابی‌ست‌که از فضل قدیم

4. کم و بیش همه‌کس از هم غافل بخشند

5. سر متابید ز تسدم‌که در عرصهٔ عشق

6. هیکل عافیت از زخم حمایل بخشند

7. دل مجنون به هواداری لیلی چه کم است

8. حیف فانوسی این شمع به محمل بخشند

9. تو و تمکین تغافل‌، من و بی‌صبری درد

10. نه ترا یاد مروت نه ‌مرا دل بخشند

11. دلکی دارم و چشمی که ‌کجا باز کنم

12. کاش این آیینه را تاب مقابل بخشند

13. لاف هستی زده از مرگ شفاعت‌خواه است

14. این از آن جنس خطاهاست‌ که مشکل بخشند

15. گر شوی مرکزپرگار حقیقت چوگهر

16. در دل بحر همان راحت ساحل بخشند

17. رهروانیم ز ما راست نیاید آرام

18. پای خوابیده همان به‌که به منزل بخشند

19. نیست خون من از آن ننگ ‌که در محشر شرم

20. جرم ‌آلودگی دامن قاتل بخشند

21. گرنه منظورکرم بخشش عبرت باشد

22. چه خیال است که دولت به اراذل بخشند

23. به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم

24. دل بیدردی اگر با من بیدل بخشند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
* نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
شعر کامل
حافظ
* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی
* مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
* بسی پادشایی کنم در گدایی
شعر کامل
حافظ