بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1594

1. نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمی‌آید

2. از این مینا شرابی غیر شیون برنمی‌آید

3. گداز خود شد آخر عقده‌فرسای دل تنگم

4. گشاد کار گوهر غیر سودن برنمی‌آید

5. چو فقرت ساز شد برگ تجملها به سامان‌ کن

6. که تخم از خاکساری غیر خرمن برنمی‌آید

7. تمتع آرزو داری ز چرخ از راستی بگذر

8. که بی‌انگشت کج از کوزه روغن برنمی‌آید

9. شکنج خانمان آنگه دماغ عرض آزادی

10. صدا از جام و مینا بی‌شکستن برنمی‌آید

11. کمند ناله از دل برنمی‌دارد گرانی را

12. به سنگ‌کوه زور هر فلاخن برنمی‌آید

13. ضعیفی اشک ما را محو در نظاره‌ کرد آخر

14. به آسانی‌گره از چشم سوزن برنمی‌آید

15. زمانی‌غنچه‌ شو از گلشن‌ و صحرا چه می‌خواهی

16. به سامان‌گریبان هیچ دامن برنمی‌آید

17. چو آه بی‌اثر واسوختم از ننگ بیکاری

18. مگر از خود برآیم دیگر از من برنمی‌آید

19. نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل

20. که این دود از ضعیفی تا به روزن برنمی‌آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
* شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذ‌ریون
شعر کامل
امیر معزی
* بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
* که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون شجاعت نبود، تیغ کند کار نیام
* جوهری مردی اگر هست، عصا شمشیرست
شعر کامل
صائب تبریزی