بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2071

1. گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم

2. به چاک صد گریبان خویش را از خود برون‌ کردم

3. شرار کاغذ من محمل شوق ‌که بود امشب

4. که هرجا جلوه‌کرد آسودگی وحشت فزون‌کردم

5. شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی

6. برای چشم بند هر دو عالم یک فسون ‌کردم

7. غرورهیچکس با جرات من برنمی‌آید

8. جهان برخصم جست و من همین خود را زبون ‌کردم

9. بهار آمد تو هم ای زاهد بی‌درد تزویری

10. چمن‌ گل‌، شیشه قلقل‌، یار مستی‌، من جنون ‌کردم

11. هجوم‌ گردش رنگم غرور دل شکست آخر

12. به چندین دور ساغر شیشه‌ای را سرنگون ‌کردم

13. به قدر هر نفس می‌باید از خویشم برون رفتن

14. غباری را به ذوق جانکنی ها بیستون ‌کردم

15. نسیم هرزه ‌تاز من عرق آورد شبنم شد

16. درین خجلت سرا کاری که می‌باید کنون کردم

17. چه خواهم خواست عذر نازپروردی‌که رنگش را

18. به تکلیف خرام سایهٔ‌ گل نیلگون کردم

19. حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد

20. من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خون‌کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من و دل گر فدا شدیم چه باک
* غرض اندر میان سلامت اوست
شعر کامل
حافظ
* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن که صد نامۀ ما خواند و جوابی ننوشت
* سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت
شعر کامل
نظیری نیشابوری