بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2123

1. شب که آیینهٔ آن آینه‌رو گردیدم

2. جلوه‌ای کرد که من هم همه او گردیدم

3. ساغر بی‌خودی‌ام نشئهٔ پروازی داشت

4. رنگها بسکه شکستم همه بوگردیدم

5. حاصل ریشهٔ امید ازین مزرع وهم

6. بیش ازین نیست که پامال نموگردیدم

7. وضع این میکده واماندگی و بیکاری‌ست

8. محرم پای خم و دست سبو گردیدم

9. زخمها داشتم از جوهر آیینهٔ راز

10. صنعتی کرد تحیر که رفو گردیدم

11. در بیابان طلب هر که دچارم ‌گردید

12. به تمنای تو گرد سر او گردیدم

13. داشتم شعله صفت در گره بیتابی

14. آنقدر مایه که خرج تک و پو گردیدم

15. گل شبنم زده بی‌روی تو داغم دارد

16. ازکجا مایل این آبله‌رو گردیدم

17. ناتوانی است پریخانهٔ صد رنگ امید

18. مفت نقاش خیال تو که مو گردیدم

19. ترک جولان هوس موج‌ گهر کرد مرا

20. جمع در جیب خودم‌ کز همه سو گردیدم

21. در مقامی‌ که خموشی نفسی‌ گرم نداشت

22. بیدل از بیخبری قافله جو گردیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
* پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست
شعر کامل
مولوی
* گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
* هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
شعر کامل
حافظ
* ز رشک زلف سیاه توخورد چندان خون
* که نافه هم به جوانی سفید شد مویش
شعر کامل
صائب تبریزی