بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 226

1. باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما

2. همچو ساغر می به‌لب داریم و مخموریم ما

3. پرتو خورشید جز در خاک نتوان ‌یافتن

4. یک‌زمین و آسمان از اصل خود دوریم‌ما

5. درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد

6. سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما

7. با وجود ناتوانی سر به‌گردون سوده‌ایم

8. چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما

9. تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن

10. اختیار از ماست چندانی‌که مجبوریم ما

11. مفت ساز بندگی‌گر غفلت وگر آگهی

12. پیش نتوان برد جزکاری‌که مأموریم ما

13. بحر در آغوش و موج ما همان محوکنار

14. کارها با عشق بی‌پرواست معذوریم ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت
* که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز
شعر کامل
حافظ
* چو بخشایش پاک یزدان بود
* دم آتش و آب یکسان بود
شعر کامل
فردوسی
* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی