بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2459

1. چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن

2. ز غرور دلایل بیخردی همه تیر خطا به نشانه زدن

3. تب و تاب قیامت و غلغل آن به حیا رها کن و قصه مخوان

4. حذر از نفسی ‌که در اهل زمان رسد آتش دل به زبانه زدن

5. ز مزاج جهان غرور نفس غلط است نشاندن جوش هوس

6. که ز مزرع فتنه نمو نبرد سر و گردن خوشه و دانه زدن

7. همه ‌گر تک و تاز جنون طلبی‌ کشدت به وصول بساط غنا

8. چو طبیعت موج‌ گهر نسزد ز محیط ادب به ‌کرانه زدن

9. مژه از توقع‌ کار جهان به هم آر و غبار هوس بنشان

10. . به‌کشودن چشم طمع نتوان صف حلقه به هر در خانه زدن

11. عقبات جهنم و رنج ابد نرسد به عذاب نفاق و حسد

12. تو امان طلب از در خلد و درآ به تغافل از اهل زمانه زدن

13. اگرم به فلک طلبد ز زمین وگرم به زمین فکند ز فلک

14. به قبول و اطاعت حکم قضا نتوان در عذر و بهانه زدن

15. دل عاشق و عجز مزاج‌ گدا سر حسن و غرور دماغ جفا

16. من و آینه داری عرض وفا، تو و طره عربده شانه زدن

17. به دماغ تغیر ناز بتان ز خرابی بیدل ما چه زیان

18. که به‌کلفت طبع غنی نزند غم پینه به دلق گدا نزدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به روی تازه نتوان پرده پوش فقر گردیدن
* که آتش عاقبت از دست خالی در چنار افتد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم
* که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را
شعر کامل
سعدی
* بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
* که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ
شعر کامل
وحشی بافقی