جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 550

1. باز خون دلم از دیده روان خواهد شد

2. چشمم از هر مژه خونابه فشان خواهد شد

3. هست مقصود دلت آنکه بمیرم ز غمت

4. هرچه مقصود دل تست چنان خواهد شد

5. بس که خونین کفنان داغ تو بر دل رفتند

6. همه صحرای عدم لاله ستان خواهد شد

7. دید در کودکیت پیری و گفت این روزی

8. فتنۀ عالم و آشوب جهان خواهد شد

9. شکل بالا بنماگرچه شب تنهایی

10. در دلم ناوک و در سینه ستان خواهد شد

11. خون من جای دگر ریز که چون در کویت

12. کُشته افتم همه را بر تو گمان خواهد شد

13. هرکه دید از رخ تو خرّم و خوش جامی را

14. گفت کین پیر دگرباره جوان خواهد شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
* که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تو مپندار کز این در به ملامت بروم
* دلم این جاست بده تا به سلامت بروم
شعر کامل
سعدی
* منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد
* تا گهر دارد صدف تلخی زدریا می کشد
شعر کامل
صائب تبریزی