بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2545

1. دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من

2. قلقلی دزدیده است این بحر از مینای من

3. نیست خالی یک کف خاک از غبار وحشتم

4. چون نفس می‌جوشد از هر دل تپیدنهای من

5. غنچه را جز شوخی رنگ آفتی دربار نیست

6. خودنمایی می‌دهد آخر به باد اجزای من

7. هر نفس‌ کز دل کشیدم خامشی افشاند بال

8. می‌زند موج از زبان ماهیان دریای من

9. بسکه افشردم قدم در خاک راه نیستی

10. همچو شمع آخرسر من‌گشت نقش پای من

11. صافی دل در غبار عرض استعداد رفت

12. موج می شد جوهر آیینهٔ مینای من

13. راه از خود رفتنم از شمع هم روشن‌تر است

14. جاده پرداز است برق ناله در صحرای من

15. حسن هرجا جلوه‌گر شد عشق می‌آید برون

16. عرض مجنون می‌دهد آیینهٔ لیلای من

17. تا قیامت بایدم سرگشتهٔ پرواز بود

18. دام دارد بر هوا صیاد بی‌پروای من

19. همچو برق آغوش از وحشت مهیا کرده‌ام

20. طول صد عقبا امل صرفست بر پهنای من

21. پردهٔ تحقیق بیدل تا کجا خواهی شکافت

22. عالمی دارد نهان کیفیت پیدای من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
* وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
شعر کامل
مولوی
* عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
* وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند
شعر کامل
رهی معیری