بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 302

1. ا‌ی داغ‌کمال تو عیان‌ها و نهانها

2. معنی به نفس محو و عبارت به زبانها

3. خلقی به هوای طلب‌گوهر وصلت

4. بگسسته چو تار نفس موج، عنانها

5. بس دیده‌که‌شد خاک و نشد محرم دیدار

6. آیینهٔ ما نیز غباری‌ست از آنها

7. تا دم زند از خرمی‌گلشن صنعت

8. حسن از خط نو خیز برآورده زبانها

9. دریاد تو هویی زد و بر ساغر دل ریخت

10. درد نفس سوخته سر جوش فغانها

11. انجاکه ‌سجود تو دهد بال خمیدن

12. چون تیر توان جست به پروازکمانها

13. توفان غبار عدمیم آب بقاکو

14. دریا به میان محو شد از جوش‌کرانها

15. پیداست به میدان ثنایت چه شتابد‌

16. دامن ز شق خامه شکسته‌ست بیانها

17. تا همچو شرر بال‌گشودم به هوایت

18. وسعت زمکان‌گم شد وفرصت ززمانها

19. بیدل نفس سوختهٔ ما چه فروشد

20. حیرت همه جا تخته نموده‌ست دکانها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
* به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
شعر کامل
حافظ
* ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه
* کس برنداشتست به دستی دو خربزه
شعر کامل
رودکی
* بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی