بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 460

1. سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست

2. شمع را آتش ز سر برخاست ازپا برنخاست

3. در تماشاگاه عبرت پر ضعیف افتاده ایم

4. بی‌عصا هرچند مژگان بود از ما برنخاست

5. می‌رود خلق از خود و برجاست آثار قدم

6. عالمی عنقا شد وگردی ز عنقا برنخاست

7. تا به قصرکبریا چندین فلک طی‌کردن‌ست

8. نردبانی چند بیش آنجا مسیحا برنخاست

9. آسمان هم اعتباری دارد از آزادگی

10. کرکسی برخاست از دنیا ز دنیا برنخاست

11. بیدماغی دیگر است و عرض همتها دگر

12. از جهان ‌زینسان که‌ دل ‌برخاست‌ گویا برنخاست

13. پا به سنگ و دعوی پرواز ننگ اگهی‌ ست

14. نام هرگز جز در افواه از نگینها برنخاست

15. ما و من از صاف‌طبعان انفعال فطرت است

16. تا فرو ناورد سر، قلقل ز مینا برنخاست

17. تهمت وضع غرور از ناتوانی می‌کشیم

18. ناله تعظیم غم دل بود از ما برنخاست

19. دامن دل از غبار آه چین پیدا نکرد

20. از تلاش ‌گربادی چند صحرا برنخاست

21. بیدل از نشو و نمای ما کسی آگاه نیست

22. آبله نبر قدم فرسوده شد پا برنخاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
* زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
شعر کامل
حافظ
* مریض مصلحت خویش را نمی داند
* به تلخ و شور طبیب زمانه قانع باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
* هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
شعر کامل
رهی معیری