بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 497

1. آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است

2. همچو شمع اینجا زسرتا پای بسمل‌آتش است

3. از عدم دوری‌، جهانی را به داغ وهم سوخت

4. محو دریا باش‌، ای‌گوهر! که ساحل آتش است

5. یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایه‌ایم

6. کشت ما‌چندانکه سیراب‌است حاصل‌آتش است

7. کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار

8. با وجود بی‌بریها پای درگل آتش است

9. در شکنج زندگی می‌سوزدم یاد فنا

10. نیم بسمل را تغافلهای قاتل آتش است

11. می‌رویم آنجاکه‌جز معدوم‌گشتن چاره نیست

12. کاروانها خار و خس دربار و منزل آتش است

13. می‌گدازد جوهر شرم از هجوم احتیاج

14. ای‌کرم معذور در بنیاد سال آتش است

15. از تپش‌های پر پروانه می‌آید به‌گوش

16. کاشنای شمع را بیرون محفل آتش است

17. هر دو عالم لیلی بی‌پرده است‌، اما چه سود

18. غیرت مجنون ما را نام محمل آتش است

19. زندگی بیدل دلیل منزل آرام نیست

20. چون نفس درزیرپا دل دارم و دل آتش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لاله رخساره بخون شوید و سیراب شود
* سرو کوتاه کند دست و سرافراز آید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
* یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
شعر کامل
سعدی
* نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
* آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
شعر کامل
حافظ