بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 761

1. درگلشن هوس‌که سراغ‌گلیش نیست

2. گریأس نوحه سربکند بلبلیش نیست

3. آن ساز فتنه‌ای‌که تو محشر شنیده‌ای

4. زیر و بم توگر نبود غلغلیش نیست

5. دیدیم حسن ساختهٔ اعتبار جاه

6. هرگاه بی‌نطاقه شود کاکلیش نیست

7. یارب به حال مفلسی خواجه رحم‌کن

8. بیچاره خربه عرض چه نازد جلیش نیست

9. آزادگان ز فکر رعونت منزه‌اند

10. باگردن آنکه ساز ندارد غلیش نیست

11. صیادی هوس‌، چقدر ننگ فطرت است

12. شاهین حرص می‌پرد وچنگلیش نیست

13. بر انفعال‌، عشرت این بزم چیده‌اند

14. تاشیشه‌سرنگون نشودقلقلیش‌نیست

15. تدبیر رستگاری جاوید، نیستی‌ست

16. این بحرغیرکشتی واژون پلیش نیست

17. از قطره تا محیط وبال تعلق است

18. بیدل خوش‌آنکه الفت جزووکلیش نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* به قرب گلعذاران دل مبندید
* وصیت نامه شبنم همین است
شعر کامل
صائب تبریزی