بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 817

1. تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت

2. حیرت از آیینه‌ام دستی به زیر سنگ داشت

3. یاد آن عیشی‌که از نیرنگ جولان‌کسی

4. گرد من د‌ر پرده چون صبح بهاران‌رنگ داشت

5. تا نفس بال فغان زد رنگ صحرا ریخت دل

6. عمرها این شمع خامش‌کلبه‌ام را تنگ داشت

7. کامرانیها بالا شد ورنه از بیحاصلی

8. دست برهم سودهٔ من دامنی در چنگ د‌اشت

9. آب می‌گشتیم‌کاش از عرض صافیهای دل

10. کان تنزه جلوه از آیینه‌داران ننگ داشت

11. ترک تمکین جوهر ادراک ما بر باد داد

12. آتش ما اعتبار آبرو در سنگ داشت

13. عشق هم دارد تلافیها‌که چون مینای می

14. هرقدر خون بود در دل چهرهٔ ما رنگ داشت

15. تا کی از شرم تماشا بایدم‌گردید آب

16. ای خوش آن آیینه‌کز هستی نقاب زنگ داشت

17. بسکه ما بیچارگان آفت نصیب افتاده‌ایم

18. رنگ ما بشکست اگر د‌ل با تپیدن جنگ داشت

19. منفعل از دعوی نشو و نمای هستی‌ام

20. ساز من در خاک بیدل بیش ازین آهنگ داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
* خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چو لاله سینهٔ من چاک شد، بیا و ببین
* که از تو بر دل پرخون چه داغ‌ها دارم؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* بلبل نطقش به ناز غنچهٔ لب کرد باز
* گشت ز مل عارضش همچون گل کام‌کار
شعر کامل
خاقانی