غزل شمارهٔ 158
1. چون بلا نیست بی مشیَّت او
2. دل نهادیم بر بلیَّت او
3. جلوه حسن یار بین و مبین
4. حال کیفیت و کمیَّت او
5. مفلسانیم و با هزار امید
6. دست در دامن عطیَّت او
7. غیر با دوست در نمی گنجد
8. بر حذر زآتش حمیَّت او
9. صوفی انکار دُرد نوش مکن
10. تو چه دانی صفای نیَّت او
11. های و هویی که از هوا داریم
12. آن هوی نیست بی هویَّت او
13. با قدشت راست گشت ابن حسام
14. آفرین باد بر سویَّت او
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده