اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 181-لاله

1. آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق

2. پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید

3. افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم

4. گردون شرار خویش ز تاب من آفرید

5. در سینه چمن چو نفس کردم آشیان

6. یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید

7. سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست

8. لیکن دل ستم زدهٔ من نیارمید

9. در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد

10. تا جوهرم به جلوه گه رنگ و بو رسید

11. شبنم براه من گهر آبدار ریخت

12. خندید صبح و باد صبا گرد من وزید

13. بلبل ز گل شنید که سوزم ربوده اند

14. نالید و گفت جامهٔ هستی گران خرید

15. وا کرده سینه منت خورشید می کشم

16. آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
* که حیف باشد از او غیر او تمنایی
شعر کامل
حافظ
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر آن گنج گران می‌طلبی رنج ببر
* گل مپندار که بی‌زحمت خاری باشد
شعر کامل
اوحدی