اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 202-نامهٔ عالمگیر (به یکی از فرزندانش که دعای مرگ پدر میکرد)

1. ندانی که یزدان دیرینه بود

2. بسی دید و سنجید و بست و گشود

3. ز ما سینه چاکان این تیره خاک

4. شنید است صد نالهٔ درد ناک

5. بسی همچو شبیر در خون نشست

6. نه یک ناله از سینهٔ او گسست

7. نه از گریهٔ پیر کنعان تپید

8. نه از درد ایوب آهی کشید

9. مپندار آن کهنه نخچیر گیر

10. بدام دعای تو گردد اسیر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
* لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
شعر کامل
کمال خجندی
* صد حرف غم نوشتم در دل چو نامه و انرا
* خواهم فگند سویش همراهِ تیر آهی
شعر کامل
جامی
* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی