اقبال لاهوریزبور عجم (فهرست)

شمارهٔ 87-سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسید

1. سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسید

2. جلوه خون گشت و نگاهی بتماشا نرسید

3. سنگ می باش و درین کارگه شیشه گذر

4. وای سنگی که صنم گشت و به مینا نرسید

5. کهنه را در شکن و باز به تعمیر خرام

6. هر که در ورطهٔ «لا» ماند به «الا‘ نرسید

7. ایخوش آن جوی تنک مایه که از ذوق خودی

8. در دل خاک فرو رفت و بدریا نرسید

9. از کلیمی سبق آموز که دانای فرنگ

10. جگر بحر شکافید و به سینا نرسید

11. عشق انداز تپیدن ز دل ما آموخت

12. شرر ماست که برجست و به پروانه رسید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
* دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
شعر کامل
سعدی
* کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
* معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
شعر کامل
حافظ