فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 157

1. بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست

2. بجان تو اگرم جز تو مدعائی هست

3. مگو مگو زکجا آمدی کجا رفتی

4. ببین ببین که بجز سایه تو جائی هست

5. مگو مگو بجهان آشنا کرا داری

6. ببین ببین بجهان جز تو آشنائی هست

7. مرا بغیر هوای تو و رضای تو

8. هوای دیگر اگر هست و مدعائی هست

9. هوا بسر نرسانم بمدعا نرسم

10. چه مدعا چه هوا جز تو روی ورائی هست

11. بخاک درگه تو گر روم بجای دگر

12. کجا روم بجز این آستانه جائی هست

13. مقابل گل رویت نشینم و نالم

14. چو عندلیب که در گلشن نوائی هست

15. وصال دوست چو خواهی بساز با غم دوست

16. چو گنج باشد ناچار اژدهائی هست

17. اگر جهان همه بیگانه شد زفیض چه باک

18. چو التفات نهان تو آشنائی هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
* باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
شعر کامل
مولوی
* درونت حرص نگذارد که زر بر دوستان پاشی
* شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد
شعر کامل
سعدی
* در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است
* ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود
شعر کامل
صائب تبریزی