فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 158

1. بیا بیا که مرا با تو ماجرائی هست

2. مرو مرو که ترا نیز مدعائی هست

3. بیا بیا که هنوزم نفس درآمدنست

4. ببار بر سر من گردگر بلائی هست

5. بکش بکش که نهم خنجر ترا گردن

6. کشم کشم دگرت نیز اگر جفائی هست

7. بکن بکن بمن خسته آنچه نتوان کرد

8. بجز دوا اگر این درد را دوائی هست

9. بکن بکن که جفای ترا نهادم سر

10. مکن وفا و مروت گرت وفائی هست

11. ممان ممان زمن خسته هیچ رسم و اثر

12. بکن را بیخ و بنم عشق را جزائی هست

13. بگو بگو بوصالت که سخت سوگندیست

14. شب فراق ترا هیچ انتهائی هست

15. وفای وعده ندارد طمع زخوی تو فیض

16. مرا بس است گرت وعدهٔ وفائی هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی
* تهی ز باده حکمت مدان خموشان را
* که همچو کوزه سر بسته پر می نابند
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی