فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 177

1. بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت

2. ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت

3. خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا

4. باختیار گذشت و باختیار گذاشت

5. بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست

6. باختیار گرفت و باضطرار گذاشت

7. گذاشت هر که بجز کرد گار حسرت بود

8. خوشا کسی که دلش را بکردگار گذاشت

9. فلک نگردد الا بمدعای کسی

10. که کار خویش بخلاق کار و بار گذاشت

11. چو اختیار ندادند بنده را در کار

12. خنک کسی که بمختار اختیار گذاشت

13. چو فیض هر که بدنیا نبست دل جان برد

14. دعای خیر زنیکان بیادگار گذاشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو چون نازد به خوبی در بهارستان ناز
* از سهی سرو نگارستان من یاد آورید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
* با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست
* گوئی که عود خام بر آتش نهاده‌ئی
شعر کامل
خواجوی کرمانی