فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 199

1. گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث

2. چرا چنین گذرانند روزگار عبث

3. بسی نماند زعمر و بسی نماند زکار

4. هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث

5. گمان مبر که ترا آفرید حق باطل

6. گمان مدار که ترا ساخت کرد گار عبث

7. تو آمدی بجهان تا روی بر جانان

8. بکوش تا برسی خویش را مدار عبث

9. تو جان هر دوجهانی و مقصد ایجاد

10. عزیز من چه کنی خویشرا تو خوار عبث

11. توخویشرا مفروش ای پسر چنین ارزان

12. که بهر جنتی و میروی بنار عبث

13. گرانبها و عزیز الوجود و بی بدلی

14. نهٔ چنین سبک و بی بها و خوار عبث

15. چو کردهای تنت مردهای جان دارد

16. مدزد ایجان تن زاز کار و بار عبث

17. غنیمتی شمر این یکدو دم که ماند ای فیض

18. بکار کوش و سخن در میان میار عبث


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* منم که گوشه میخانه خانقاه من است
* دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
شعر کامل
حافظ
* ای خدا از عاشقان خشنود باد
* عاشقان را عاقبت محمود باد
شعر کامل
مولوی