فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 246

1. غمی هست در دل که گفتن ندارد

2. شنفتن ندارد نهفتن ندارد

3. چو گفتن ندارد غم دل چگویم

4. چگویم غم دل که گفتن ندارد

5. نهفتن ندارد غم دل چه پوشم

6. چه پوشم غم دل نهفتن ندارد

7. شنفتن ندارد غم دل چه پرسی

8. چه پرسی غم دل شنفتن ندارد

9. دلم چون غبار از تو دارد چه روبم

10. چه روبم غباری که رفتن ندارد

11. شکفتن ندارد دلی کز تو گیرد

12. دلی کز تو گیرد شکفتن ندارد

13. چه خوابی بچشمم نیاید چه خسبم

14. چه خسبم که این دیده خفتن ندارد

15. ز درد نهان لب فروبند ای فیض

16. فرو بند لب را که گفتن ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطه‌ایست
* باش تا گردش قضا پرگار مینایی کشد
شعر کامل
سعدی
* جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود
* خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
* یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی